سر مورتیمر دوراند در سند محرمانهٔ شمارهٔ ۶۷۰۴ به تاریخ ۲۷ سپتامبر ۱۸۹۵ دربارهٔ اوضاع حکومت ایران نوشته: «دولت مرکزی ضعیف است و نه فقط حکمرانان محلی – بلکه از سوی ملاها هم – که قدرتشان بسیار بیش از آن است که باید باشد، نادیده گرفته میشود… ارتش گروهی از عوامالناساند که نه اسلحه و مهمات به دردبخور دارند و نه چیزی به اسم نظم و انضباط، در کشور هیچ محکمهٔ قضایی قابل اعتمادی نیست. عملا جادهای وجود ندارد، در نتیجه گسترش تجارت با موانع بسیار روبهروست. سرانجام، مملکت پر است از پول بیارزشی که باعث کمبود بیشتر و فشار بیشتر بر فقراست و این منجر به شورشهایی برای نان شده است. از جمله عوامل عمدهٔ این وضعیت، حرص و آز و بیعرضگی شاه است… البته شاه تنها مقصر نیست، ولیعهد هم شخصیت ضعیفی دارد و موجب شده است ایالت شمالیاش، آذربایجان بد اداره شود. ظلالسلطان هم اوضاع را به حال خود گذاشته و بینظمی جنوب کشور را فراگرفته است، البته اگر خودش در این بینظمی نقش نداشته باشد…» (صص۹ـ ۸)
وزیر مختار انگلیس در ایران به مشاهدات و بررسیهای خود اکتفا نکرده و چند نمونه از «شنیدهها» دربارهٔ پولپرستی ناصرالدین شاه را نقل کرده است. به گفته او اگر اعلیحضرت برای شکار قوچ کوهی خوب تیر میانداخت، که اغلب اینگونه بود، کسانی که دور و بر او بودند باید به نشانهٔ ستایش کیسهای انباشته از سکههای طلا تقدیم میکردند. شاه به بازی شطرنج علاقهٔ بسیار دارد و اغلب بر سر دو یا سه سکهٔ طلا با بزرگان حکومت شطرنج بازی میکند. بزرگان همیشه میبازند و شاه سکههای طلا را به جیب میزند. میگویند مدتی پیش که برای شکار رفته و گرفتار برف سختی شده بود، شبی در خانهای محقر، پای تپهای، سر کرد و صبح، هنگام ترک خانهٔ محقر از صاحبخانه پرسید که در مقابل این افتخار چه «پیشکشی» خواهد پرداخت. سرانجام صاحبخانه شش سکهٔ امپریال روسی (تقریبا معادل پنج لیره) «پیشکش» داد که شاه با خود برد.
شاه برای پول تقریبا هر کاری میکند
دوراند با برشمردن مشکلات متعدد دستگاه حاکمه در زمان شاهنشاهی ناصرالدین شاه به این نتیجه رسید که «به گمانم باید دست از اصلاحات عمومی و کلی بکشیم و ایران را کشوری قانونمند و در حال توسعه بسازیم. بعضی اصلاحات اداری را میشود به تدریج اجرا کرد ولی کار سادهای نیست، حتی اگر روسها با ما مخالفت نکنند. البته هر اصلاحاتی به ضرر قدرتمندان و منافع آنها خواهد بود و در ایران کسی نیست که حقیقتا وطنپرست و خواهان بهبود اوضاع باشد.» (ص۱۹)
وزیر مختار انگلیس در این سند به فروش حکومت اشاره کرده و گفته که این کار «منشا ستمگریهای بیحساب است.» به گفتهٔ او «فرمانفرما برای رسیدن به حکومت کرمان ۱۰ هزار لیره به شاه و دو هزار لیره به صدراعظم و مبالغی کمتر از این به چند تن دیگر پرداخته است و اگر خواست منصبش یک سال دیگر تمدید شود، سال آینده میبایست همین مبلغ را بپردازد و طبیعتا مردم را تحت فشار قرار میدهد تا بتواند پولی را که برای به دست آوردن منصب خرج کرده، به دست بیاورد.»
وزیر مختار انگلیس چارهٔ کار را نه حمایت از پرداخت حقوق مناسب به مقامات و نادیده گرفتن شرایطی که شاه و صدراعظم در آن نفع دارند، بلکه درخواست مشترک و «آمرانه» انگلیس و روسیه دانسته است. یقینا دغدغهٔ وزیر مختار انگلیس در تهران، تامین منافع کشورش بوده، چیزی که در گزارش او نیز مشهود است. دوراند تاکید کرده: «ما میتوانیم با توسل به حرص و آز شاه، بعضی اصلاحات را اعمال کنیم. شاه برای پول تقریبا هر کاری میکند. مثلا میتوانیم به او وامی بدهیم تا بتواند بدهیاش بابت رژی را بپردازد و مبلغ قابل توجهی هم برای خودش بماند تا ترغیب شود که مدیریت گمرک جنوب را به ما بسپارد و بگذارد اوضاع مالی را سامان دهیم.» (صص۲۱-۲۰)
دوراند در این گزارش از قدرت اسلام در ایران و منطقه نیز غافل نیست و میگوید باید از این قدرت در جهت منافع انگلیس استفاده کرد: «این واقعیت دارد که اسلام هنوز نیرویی زنده است. اگر بتوان کشورهای عمدهٔ اسلامی که هنوز خود را حفظ کردهاند به منافع اتحاد با یکدیگر در برابر قدرتهایی که همهٔ آنها را تهدید میکند متقاعد کرد، در آن صورت بریتانیا با ۶۰ میلیون هندی مسلمان خود، رهبر طبیعی چنین اتحادی خواهد بود که میتواند بخشهای جنوبی آسیا را از بُسفُر تا پنجاب حفظ کند و در این راستا، از حمایت همهٔ کشورهای مسلمان برخوردار خواهد بود.» (ص۱۸) گرچه چند سطر بعد تاکید میکند: «با توجه به منافع ما احتمالاً دوراندیشانه نیست که اسلام مستقل حتی اگر ممکن بود، خیلی قدرتمند شود.»
آنچه از گزارش دوراند میتوان به خوبی دریافت، نگرانی انگلیس از نفوذ روسیه در ایران بوده و این سبب شده که این کشور به دنبال راهکارهایی برای افزایش نفوذ خود باشد. هرچند خود دوراند اذعان دارد که انگلیس نمیتوانسته دست روسیه را از دربار ایران قطع کند و به همین دلیل است که راهحل را پیگیری منافع مشترک میداند و مینویسد: «در حال حاضر، دولت ایران، روسیه و انگلیس را به جان هم میاندازد و در نتیجه هیچکدام نمیتوانند کار زیادی از پیش ببرند و ایران بد اداره میشود و توسعه نایافته مانده است. اگر روسیه و انگلیس به هم نزدیک شوند و با یکدیگر همکاری کنند، ما میتوانیم آسیا را بین خودمان تقسیم کنیم و بدون کوچکترین مشکلی هر کاری که میخواهیم در ایران بکنیم.» (ص۱۵)
در جایی دیگر وزیر مختار انگلیس آنقدر از نبود وطنپرستی در هیات حاکمه حیرتزده است که از قید «متاسفانه» استفاده میکند. به گفته او تنها به یک روش میتوان حسن نیت دولت ایران را به دست آورد: «شاه و صدراعظم و در واقع دولت ایران عملا از ما چیزی جز پول نمیخواهند.» (ص۲۹)
اختلاس از مالیاتها
در دو سال اخیر با افشای ماجرای اختلاس سه هزار میلیاردی، گوش مردم به کلمهٔ اختلاس حساس شده و خیلیها در جستجوی اختلاسهای مشابه در گذشته، تا ماجرای اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی در اوایل دههٔ هفتاد نیز میروند. اما سرهنگ پیکو، وابستهٔ نظامی انگلیس در تاریخ ۳۱ اوت ۱۸۹۵ نامه محرمانهای به سر مورتیمر دوراند نوشت و در آنجا با برشمردن انواع مالیاتهایی که از زمینداران و دهقانان اخذ میشود مینویسد که با همکاری دفتر محاسبات در پایتخت، حسابهای سالانه دستکاری و مبلغ قابل توجهی آشکارا اختلاس میشود. (ص۴۵) سرهنگ پیکو به اداره یا دفتر محاسبات اشاره میکند که رئیساش از سوی شاه منصوب میشود. مستوفیان یا حسابداران معمولا اراکی هستند چون بعضی خانوادههای اراکی از چند نسل قبل به چنین کاری مشغول بودهاند.
وابستهٔ نظامی انگلیس در ایران در نامهٔ خود تصویری دقیق از ساختار ارتش ایران به دست میدهد. به گفتهٔ او سربازگیری بر اساس نظام روستا است، یعنی هر روستا موظف است که سهمیهٔ سرباز خود را اعزام کند. اما مثل همهٔ چیزهای دیگر در ایران آن زمان هیچ نظم و ترتیبی در این نظام نیست.
سرهنگ پیکو نوشته به دلیل آنکه سلسلهٔ قاجار از منطقهٔ استرآباد آمدهاند، ابتدا از ایالات شمالی سفر کردند و بعد ارتش را برای تسخیر دیگر بخشهای ایران به آن مناطق اعزام کردند. مردم منطقهٔ شمال که در ضمن با فاتحان خود همنژادند، بسیار وفادار و صادق هستند و به همین علت، بخش زیادی از پیاده نظام را از میان آنها انتخاب میکنند. او مینویسد همانطور که مورد انتظار است درجات نظامی نیز در ارتش ایران فروخته میشود.
وابسته نظامی انگلیس در نامهٔ خود به وضعیت بخشهای مختلف حاکمیت در دوران ناصرالدین شاه میپردازد؛ از جمله ادارهٔ گمرک، خزانهداری، وزارت فواید عامه، وزارت عدلیه، وزارت بازرگانی و وزارت امور خارجه. بر پایهٔ این گزارش فساد مالی در دربار بسیار شدید و امری آشکار است؛ مثلا در وزارت امور خارجه، بسیاری از مشاغل، به خصوص برای صدور پاسپورت و فروش مناسب احکام منبع درآمد قابل توجهی هستند. همین است که کنسولگری در استانبول و تفلیس خواهان دارد. کنسولگری در خارج معمولا به صرافان یا کسانی که این مقام برایشان مهم است، واگذار میشود و آنها هم در ازای این مقام، پولی به شاه میپردازند. (ص۶۳)
سرهنگ پیکو در بخش «شورای دولتی» از امیرکبیر تمجید میکند و مینویسد: «در آغاز سلطنت شاه جدید، میرزا تقیخان صدراعظم شد. او مردی بود بسیار باشخصیت، کاردان و میهندوست و شرایط اطاعت همگان از قانون را مهیا کرد و قدرت و نفوذ حکومت مرکزی را گسترش داد.» پس از قتل امیرکبیر به فرمان شاه، میرزا آقاخان به صدارت اعظمی رسید و بعد از هفت سال، شاه عملا این پست را حذف و مسئولیتها را میان وزرا تقسیم کرد. سرهنگ اچ. پیکو در بخش دوم نامهاش، از ۱۳ وزارتخانهای نام میبرد که تنها اسما در ایران وجود دارند.
در این کتاب گزارشهایی از کنسولگری انگلیس در شمال ایران، تبریز و رشت و همچنین نامهای از نواب حسنعلیخان و گزارش لرد کرزن دربارهٔ موقعیت ایران نیز به چاپ رسیده است.
وضعیت ایران در سالهای پایانی حکمرانی سلطان صاحبقران چنان مخدوش و نابسامان بود که سر مورتیمر دوراند را واداشت که بنویسد: «اگر ایرانی را به حال خود بگذاریم، به احتمال زیاد نسل اندر نسل به همین زندگی بینظم و شلخته ادامه خواهند داد.»
***
گزارش سر مورتیمر دوراند
اسنادی دربارهٔ وضعیت ایران در دههٔ پایانی قرن بیستم
ترجمه: احمد سیف
نشر نی
چاپ اول، ۱۳۹۲
۱۳۳ صفحه
۸۴۰۰ تومان