انگار باور اینکه روزی کاخ سست بانکداری پوسیده و فرسوده بر سر شهروندان ایران آوار میشود برای نهادهای حاکمیتی دشوار است.
این ناباوری در حالی است که کارشناسان و مدیران پیشین و امروز با زبان و قلمهایی تند و بدون رودربایستی روزگار ناخوش بانکداری در جمهوری اسلامی را در برابر دیدگان همه گذاشتهاند تا دیده و چارهای اندیشه شود.
بانکداری ایران فرسنگها فرسنگ از بانکداری مدرن دور افتاده است و ابزارها و تکنولوژیهای نو و تازه به سازمان آن راه ندارند. بانکداری ایران به دلیل اینکه اسرار هویدا نشود پیوندی با افایتیاف ندارد و با بانکهای دنیا دادوستد نمیکند.
این روزگار ناخوش اما در درون سرزمین تب و سرفه اندک و گاهگاه را سپری کرده و به عفونت رسیده است.
منابع و داراییهای بانکی بنا به آمارهای رسمی و غیررسمی هرگز پایداری ندارند و به ریسمانهای سست و ساختگی بسته شده است.
ولیالله سیف یکی از باسابقهترین بانکداران ایرانی که در ۴۶سال پس از انقلاب در همه ردههای بانکداری فعالیت کرده و روزگاری نیز ریاست بانک مرکزی را در اختیار داشته است در گفتوگو با «جهانصنعت» ابعاد فاجعهبار داراییهای بانکداری جمهوری اسلامی را بازگو کرده و آدرسهای دقیق از سمی بودن و بیپشتوانه بودن این داراییها میدهد.
آمار و اعداد غیرواقعی
او به عنوان مثال به بدهیهای معوقه بانکهای ایرانی اشاره میکند و یادآور میشود حجم این بدهیها بسیار فراتر از چیزی است که در آمارهای رسمی برملا میشود و به داراییهایی اشاره میکند که بانکها با قیمتگذاری غیرواقعی روی اموال و املاک خود میگذارند و…
در سوی دیگر بانکداری یعنی مصارف بانکداری نیز میبینیم که سیاستمداران برای خرید محبوبیت سیاسی بانکها را وادار به دادن انواع وامهای تکلیفی با شرایط غیراقتصادی کرده و راه را برای استفاده از منابع شهروندان با قیمت روز بازار پول میبندند.
وام ازدواج، وام اجاره مسکن، وام خانوادههای پراولاد و وام مادر و… بخشی از مصارف تکلیفی بانکها شدهاند.
بانکهای ایرانی از سوی دیگر وادار میشوند منابع خود را به انواع بنگاههای خصولتی و دولتی و نیز نهاد دولت داده و با توجه به شکاف نرخ بهره دریافتی و تورم رسمی منابع شهروندان را به ثمن بخس بفروشند.
آیا این روزگار ادامهدار خواهد بود؟ واقعیت این است که پیامد ادامه این وضعیت و آگاهیهای فزاینده شهروندان از موقعیت خطرناک بانکداری میتواند به فاجعه منجر شود.