در کنار ارائه تصویر و توصیفی از این ادبار و فلاکت که هم بر وضعیت موجود کشور تاکید داشت و هم در مواردی چند، آن را با دوران مجد و عظمت ایران در گذشتهها مقایسه میکرد، این نوخواهی و نوجویی بیش از هر چیز خود را به شکل طرح و بیان مجموعه برنامهها و راهکارهایی نشان داد که باید برای دگرگون کردن این وضعیت موردتوجه قرار گرفته و به مرحله عمل درآید.
علاوه بر مباحث و مضامین مربوط به لزوم قانون و خصوصیات یک نظام سیاسی جدید که بعدها با پیروزی نهضت مشروطه و تاسیس یک نظام پارلمانی جنبهای مشخص یافت، در زمینه توسعه اقتصادی و تجارتی، اصلاح نظام اداری و مالی، تشکیل یک نیروی نظامی موثر… نیز آرای مختلفی بیان شد. اگر چه در این دوره اولیه و تا پیش از صدور فرمان مشروطه و استقرار نظام برآمده از آن، دوره امیدواری به تحقق انتظاراتی کلی چون خواسته رساله یک کلمه مستشارالدوله بهسختی میتوان از بروز و تبلور یک اجماع کلی و عمومی در باب جزئیات و دقایق این نوخواهی و مشخصات دقیق وضعیت مطلوبی سخن گفت که باید جایگزین وضعیت نامطلوب موجود شود، ولی نگاهی گذرا به مجموعه تلاشها و اقدامات دولتهای صدر مشروطه در پیشبرد مجموعهای از اصلاحات مشخص اداری و اجتماعی در مراحل بعد از استقرار نظام مشروطه، خود بیانگر آن است که جامعه سیاسی کشور از رسیدن به یک چنان اجماع کلی و عمومیای نیز دور نبوده است.
اصلاح نظام مالی کشور بهگونهایکه در ادامه استخدام مستشاران بلژیکی و سپس در قالب تجربه استخدام مورگان شوستر و هیات همراه او ملاحظه شد یا همزمان با این تحول و دگرگونی تاسیس یک نیروی ژاندارم، که برای یک دوره این امید را پدید آورد که به یک نیروی متحدالشکل و متعارف نظامی تبدیل شود، توسعه چشمگیر آموزش عمومی بهصورت شکلگیری یک نهضت معارف در سطح کشور و حمایت گستردهای که از این نوع تحرکات صورت گرفت خود از این حکایت داشت که در مجموع، جامعه سیاسی ایران سمت و سوی مشابهی را مد نظر دارد. در این مرحله اولیه، که آن را میتوان با سه دوره اول مجلس شورای ملی مقارن دانست، چنین به نظر میآید که بهرغم پیشامد سکتههایی اساسی و جدی در پیشبرد و اعمال این مطالبات، نهفقط در نقش محوری و قابلیت بسیج این نوع آمال و خواستهها نقصانی حاصل نشد که صورتی گستردهتر از پیش نیز یافت.
رخدادهایی چون واقعه به توپ بستن مجلس و استبداد صغیر، شورشهای مکرر بر ضدنظام مشروطه، مداخلات فزاینده قدرتهای خارجی و بهویژه روسیه تزاری که درصدد انتزاع بخشهای شمالی ایران بود، پیش آمد جنگ اول جهانی و گسستگی بیش از پیش رشته انتظام در کشور، اگر چه هر یک برای مدتی این رشته تلاشها را مختل کردند ولی هیچگاه به محو این خواستهها از ذهن و زبان ایرانیان موفق نشدند. جنگ اول جهانی از لحاظ استیصال و فلاکت، بیپناهی و تیرهروزی عمومی یکی از سیاهترین ادوار تاریخ معاصر ایران است، ولی حتی در این دوره، در میان رفت و آمد خانمانسوز قوای بیگانه و قحط و غلاء حاکم، هرگاه فرصتی ولو کوتاه نیز دست داد برای پیگیری اصلاحات ناتمام پیشین یا طرح برنامههای جدید، تلاشهایی مبذول شد.
میزان تعلق و دلبستگی به طرحهایی از این دست آن چنان بود که به محض نزدیک شدن جنگ اول جهانی به مراحل پایانیاش که برای ایران با موهبت عظیمی چون فروپاشی امپراتوری روسیه و امکان کاستن از مداخله قدرتهای خارجی در امور داخلی کشور توام شد، در مورد راههای برونرفت از آن وضعیت بحرانی و به سرانجام رساندن رشتهای از اصلاحات مبرم و اساسی که تا آن زمان بهدلیل پیشامدهای گوناگون به تاخیر افتاده بود، باز هم یک اجماع کلی و اساسی شکل گرفت. طرح و بیان این آمال و خواستهها، اشکال مختلف و متنوعی یافت؛ از تشکیل یک مجلس عالی و فوقالعاده از رجال سیاسی و دیوانی کشور در ایام فترت مجلس شورای ملی در این سالها میتوان یاد کرد که برای تدوین عرض حالی به محضر کنفرانس صلح که قرار بود در پاریس تشکیل شود تا مجموعه متنوعی از رسائل و بیانیههای سیاسی که در همان ایام از سوی دیگر رجال ایران- چه بهصورت فردی و چه به شکل جمعی- در تاکید بر مجموعه مشابهی از آمال و آرزوهای ملی تدوین و منتشر شد.